متخصصان سلامت روان از جمله روانشناسان از سالها قبل تا کنون، به دنبال درمان مشکلات روانی در کودکان و بزرگسالان بوده اند؛ اخیراً رویکردی جدید وارد روانشناسی شده است که در کنار بحث درمان، پیشگیری مثبت را مورد تأکید قرار داده است. چناچه والدین براساس دیدگاه اول یعنی “درمان “به آینده ی کودک خود نگاه کنند ممکن است پیامدهای منفی بسیاری را متحمل شوند. در حالیکه Parenting یا فرزندپروری علاوه بر درمان، بر پیشیگیری تأکید دارد و این هدف را دنبال می کند که به والدین کمک کند تا بتوانند بهتر و مؤثرتر با فرزندانشان ارتباط برقرار کنند و شخصیتی سالم و به دور از مشکلات روانی را در فرزند خود پرورش دهند.
تربیت خوب و سالم حق مسلم فرزندان است؛ والدین به منظور برقراری ارتباط، ارضای نیازها، مراقبت و رشد ، مبادرت به تربیت فرزند می کنند. برخی از والدین تصور می کنند که والدبودن و ترییت فرزند، خصوصیتی است که پس از تولد فرزند به آنها اعطا می شود. در حالیکه والد بودن یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری، نیاز به فراگیری دارد. همانطور که قبل از رانندگی، دوره هایی را می گذارنیم تا موفق به کسب گواهینامه شویم، در زمینه فرزندپروری حداقل کاری که والد می تواند انجام دهد کسب گواهینامه مهارت در این زمینه است.
بسیاری از والدین در ابتدا نمی دانند که برخی از رفتارهای فرزندشان نرمال و مطابق با منحنی رشد یک کودک سالم است و ممکن بصورت نامناسب با فرزند خود برخورد کنند و موجب مشکلاتی در ارتباط با فرزند خود شوند.
برخی از والدین نیز نمی دانند در مقابل رفتار نامناسب فرزند خود ، چه برخوردی کنند و با استفاده از روش های سنتی برخی اوقات موجب تشدید آن شوند و این مسأله خانواده را بحران روبرو می کند.
بسیاری از والدین آشنایی با نیازهای فرزند خود در سنین مختلف ندارند. درحالیکه محیط سالم ، محیطی است که نیازهای اساسی فرزند برآورده شود. مثلاً یک کودک نیاز به برآورده شدن نیاز جسمانی، خواب، تحرک یا بازی( هر چه سن کمتر باشد نیاز به تحرک بیشتر است، مثلا کودک پیش دبستانی نصف زمانی که بیدار است بازی می کند)، ارتباط اجتماعی ( هر چه سن کمتر باشد نیاز ارتباطی بیشتر است، منظور ارتباط با والدین، همسالان، همچنین ارتباط با سایر خانواده ها) و …دارد.
صرف نظر از میزان آشنایی والدین با فرزندپروری، هر یک از یک روش فرزندپروری استفاده می کنند. برخی از والدین سخت گیرند در حالیکه تربیت به معنای سخت گیری بر فرزندان نیست؛ والدین سخت گیر پرتوقع هستند، مدام دستور می دهند و هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمی دهند؛ معمولا این والدین رابطه قوی با فرزندان خود ندارند. فرزندان اینگونه والدین در برقراری با همسالان ضعیف هستند، استقلال کمتری دارند و نسبت به استرس و فشار، آسیب پذیری بیشتری دارند.
سهل گیری هم به اندازه سخت گیری برای فرزندان مشکلات ایجاد می کند. سبک فعالیت اینگونه خانواده ها، نامنظم است و توقع زیادی از فرزند خود برای رفتار صحیح ندارند. این والدین به کودکان خود تا حدودی ابراز محبت می کنند ولی معمولاً به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم می کنند. فرزندان اینگونه خانواده ها ناپخته و فاقد اعتماد به نفس هستند .
با توجه به این موارد روانشناسان به دنبال بهترین روش فرزندپروری هستند تا فرزندان بتوانند شادی، استقلال، مهارتهای اجتماعی قوی، توانایی استدلال قوی، روحیه مقابله با مشکلات، پیشرفت تحصیلی بالا، قدرت قضاوت و درک و فهم بالا ، توجه به اخلاقیات، ارزش گذاشتن به همکاری و مسئولیت اجتماعی و … را کسب کنند. سبک فرزندپروری مقتدرانه می تواند این نتایج مثبت را به همراه داشته باشد. فرزندان اینگونه خانواده ها احساس امنیت عاطفی دارند زیرا والدین این خانواده ها بیشتر از روش های تربیتی مثبت استفاده می کنند، نسبت به خود و فرزند خود شناخت و آگاهی دارند و در مواقع مناسب ، علاقمندند که به اظهارنظرهای فرزند خود گوش دهند.
براساس تحقیقات، ناآگاهی می تواند مهمترین و شایع ترین عامل مشکلات رفتاری و سلامت روان فرزندان یاشد ولی متأسفانه بسیاری از والدین، زمانی که با فرزند خود به مشکل برخورد می کنند جهت کسب آگاهی و حل مشکل به متخصصین و روانشناسان مراجعه می کنند.